جدول جو
جدول جو

معنی علی مخرمی - جستجوی لغت در جدول جو

علی مخرمی
(عَ یِ مُ خَرْ رِ)
ابن یحیی مخرمی. ملقب به جمال الدین و مکنی به ابوالحسن. ادیب و شاعر بود و در سال 646 هجری قمری درگذشت. اوراست: نتائج الافکار. و نیز اشعار بسیاری از وی باقی مانده است. (از معجم المؤلفین از الحوادث الجامعۀابن فوطی ص 236 و البدایۀ ابن کثیر ج 13 ص 175)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ حَ رَ)
ابن دزی حضرمی. محدث بود و از زید بن ارقم روایت کرد. (از تاج العروس) (منتهی الارب). در تاریخ اسلام، محدثان نقش برجسته ای در حفظ و گسترش علم حدیث داشتند. آنان با استفاده از قدرت حافظه، پژوهش های میدانی و مصاحبه با راویان مختلف، احادیث صحیح را شناسایی و برای نسل های بعدی ثبت کردند. محدثان در دوران های مختلف با ایجاد قواعد علمی برای بررسی سند و متن حدیث، یکی از مهم ترین ارکان حفظ اصالت دین اسلام را تشکیل می دهند.
ابن مؤمن بن محمد بن علی حضرمی اشبیلی، مشهور به ابن عصفور و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابن عصفور و علی (ابن مؤمن بن...) شود
ابن محمد بن علی بن محمد حضرمی رندی اشبیلی اندلسی، مشهور به ابن خروف و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی اشبیلی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن صلاح الدین سخومی. محدث بود. او راست: منهل الینابیع، که شرح مصابیح السنۀ بغوی است، و در سال 762 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 490). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سُ مَ رَ)
ابن احمد بن حرب سمیرمی. ملقب به کمال الدین و مکنی به ابوطالب. وی در زمان سلطان محمد بن ملکشاه وزارت اهل حرم را عهده دار بود و پس از سلطان محمد، پسرش سلطان محمود وی را وزیر خود گردانید. و وقتی سلطان محمود ازعمش سلطان سنجر در نواحی ساوه شکست خورد و به اصفهان گریخت، این کمال الدین علی را به معذرت خواهی نزد سلطان سنجر فرستاد و او توانست با بیان و منطق خوشی که داشت سلطان سنجر را بسر مهر آورد و برادرزادۀ خود را عفو کند. پس از آن مقام کمال الدین علی بالا گرفت ولی پس از مدتی در سال 516 هجری قمری بدست یکی از فدائیان اسماعیلیه کشته شد. وی همان کسی است که به کشتن حسین بن علی طغرائی دستور داد، لذا گویند که بدست یکی از بردگان طغرائی به انتقام اربابش کشته شد. و مدت وزارت او سه سال و دو ماه بوده است. سمیرمی منسوب است به ’سمیرم’ که در انتهای حدود اصفهان از طرف شیراز است. (از دستورالوزراء خواندمیر ص 206 و الاعلام زرکلی از ابن خلکان ج 1 ص 161 و مرآهالزمان ج 8 ص 107)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ رِ)
ابن میمون بن ابی بکر بن علی بن میمون بن ابی بکر بن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی شود
ابن موسی بن عبدالملک بن سعید عنسی اندلسی غرناطی مغربی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن سعید. رجوع به ابن سعید و به علی (ابن موسی بن...) شود
ابن محمد بن علی بن محمد بن حسین رباطی مغربی مالکی. مشهور به ابن بری و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن بری و نیز به علی (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری باجی شافعی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود
شیبانی. مشهور به ابن ابی الرجال و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن ابی الرجال، و به علی (ابن ابی الرجال...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ رِ)
ابن حسین بن عروۀ مشرقی دمشقی حنبلی. مشهور به ابن زکنون و مکنی به ابوالحسن. محدث و فقیه بود. تولد او پیش از سال 760 هجری قمری بوده است. و در سال 837 هجری قمری در منزل خود واقع در مسجد قدم در حومه دمشق درگذشت. او راست: 1- شرح مغنی، در چند مجلد. 2- الکواکب الدریه، در ترتیب مسند امام احمد بر ابواب بخاری، در بیش از یکصدوبیست مجلد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ ثَ)
ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی. مکنی به ابوالحسن. وی از احفاد میثم تمار از خواص امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود. و خود وی در زمرۀ اصحاب امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به شمار میرفت. وی از متکلمان امامیه بود و نخستین کسی است که باب علم کلام را مفتوح کرد. اصل او از کوفه بود اما ساکن بصره گردید و او را با ملحدان و نصاری و دیگر ائمۀ مذاهب مناظرات بسیاری است که در کتب گوناگون نقل شده است. و از آن جمله مجالس اوست با هشام بن حکم (متوفی در سال 179 هجری قمری) در عهد رشید عباسی. او راست: 1- الاستحقاق. 2- الکامل، که کتابی است در امامت. (از ریحانه الادب ج 4 ص 113 از هدیهالاحباب ص 250 و نامۀ دانشوران ج 1 ص 731) (از معجم المؤلفین از الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 175 و الفهرست طوسی ص 87 و هدیه العارفین ج 1 ص 669 و کتاب الرجال نجاشی ص 176 و منتهی المقال ج 2 ص 207 و تنقیح المقال مامقانی ج 2 ص 270)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ رَ)
ابن احمد بن محمد بن طرطوسی حرمی، مکنّی به ابوبکر. وی از علمای قرن چهارم هجری و معاصر با المطیع و الطائع بالله عباسی بود. و زمان آل حمدان را نیز درک کرد. نشو و نمای او در طرطوس بود سپس به مکه رفت ودر آنجا مجاور شد و نزد عرفا به ’طاووس الحرمین’ مشهور گشت. و در سال 374 هجری قمری در آنجا درگذشت. و او را مریدان بسیار بود. (از نامۀ دانشوران ج 4 ص 62)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مُ)
ابن احمد مقری. از محدثان بود. (منتهی الارب). واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن عبدالرحمان بن احمد بن یونس بن عبدالاعلی صدفی مصری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن یونس (ابوالحسن علی بن...) و نیز علی (ابن عبدالرحمان بن...) شود
ابن ابی حزم قرشی دمشقی مصری شافعی. مشهور به ابن نفیس و ملقب به علاءالدین. رجوع به ابن نفیس و علی (ابن ابی حزم...) شود
ابن سندبن علی بن سلیمان. وی در اصل لواتی بود ولی در ابیار می زیست و از شافعیان مصر بود. رجوع به علی ابیاری شود
ابن یعقوب بن جبریل بن عبدالمحسن بکری مصری شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بکری شود
ابن عبدالله سفطی مصری مالکی. مشهور به وراق و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی وراق شود
ابن خلیل مرصفی یا مرصفاوی مصری مدنی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مرصفی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن اسماعیل اندلسی مرسی ضریر. مشهور به ابن سیده و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن سیده و علی (ابن سیده...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی. مشهور به مصنفک و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن محمد بن عبدالله فخری. متکلم قرن نهم هجری قمری او راست: تلخیص البیان فی ذکر فرق أهل الادیان. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ لَ)
ابن انجب ابی المکارم المفضل بن ابی الحسن علی بن ابی الغیث مفرج بن حاتم بن حسن بن جعفر بن ابراهیم بن حسن لخمی مقدسی اسکندرانی مالکی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مقدسی شود
ابن مفضل بن علی بن مفرج بن حاتم بن حسن بن جعفر لخمی مقدسی اسکندرانی مالکی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به شرف الدین. رجوع به علی مقدسی شود
ابن یوسف بن حریز (یا جریر) بن فضل بن معضادبن فضل لخمی شطنوفی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی شطنوفی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مُرْ ری)
ابن عبدالقادر بن سودۀ مری. مکنی به ابوالحسن. شاعر متوفی در سال 1333 هجری قمری او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا